گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خانواده
جلد دوم
. آیه (خط قرمز رفتار خانوادگی و اجتماعی (مسخره کردن، سوء ظن، غیبت، تجّسس و القاب زشت)
اشاره



یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ
لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ اي کسانی که ایمان آوردهاید نباید گروهی از
مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی از زنان دیگر، شاید آنان بهتر از اینان باشند و
یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القابزشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر
بگذارید و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند.( 11 /حجرات)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در اینجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار میدهد که از این عمل زشت بپرهیزند، چرا که سرچشمه
استهزاء و سخریه همان حس خود برتر بینی و کبر و غرور است که عامل بسیاري از جنگهاي خونین در طول تاریخ بوده است. و
بیشتر از ارزشهاي ظاهري و مادي سرچشمه میگیرد، مثلًا فلان کس خود را از دیگري ثروتمندتر، زیباتر، یا از « خود برتر بینی » این
قبیلهاي سرشناستر میشمرد و احیانا این پندار که از نظر علم و عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است، او را وادار به سخریه
میکند، در حالی که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا است و این بستگی به پاکی قلب و نیت و تواضع و اخلاق و ادب دارد.
« لَمْز » از ماده « لا تَلْمِزُوا » .( وَ لا تَلْمِزُوا اَنْفُسَ کُمْ ) « و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید » : سپس در دومین مرحله میفرماید
به وحدت و یکپارچگی مؤمنان اشاره کرده « اَنْفُسَ کُمْ » به معنی عیبجویی و طعنه زدن است. جالب این که قرآن در این آیه با تعبیر
و اعلام میدارد که همه مؤمنان به منزله نفْس واحدي هستند و اگر از دیگري عیبجویی کنید، در واقع از خودتان عیبجویی
لالْقابِ). 􀁴 وَ لا تَنابَزُوا بِا ) « و یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند (صفحه 421 ) یاد نکنید » : کردهاید. و بالاخره در مرحله سوم میافزاید
صفحه 245 از 369
بسیاري از افراد بیبند و بار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند که بر دیگران القاب زشتی بگذارند و از این طریق آنها را تحقیر
کنند، شخصیتشان را بکوبند و یا احیانا از آنان انتقام گیرند و یا اگر کسی در سابق کار بدي داشته، سپس توبه کرده و کاملًا پاك
شده باز هم لقبی که بازگوکننده وضع سابق باشد، بر او بگذارند. اسلام صریحا از این عمل زشت نهی میکند و هر اسم و لقبی را
که کوچکترین مفهوم نامطلوبی دارد و مایه تحقیر مسلمانی است، ممنوع شمرده است.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
به مفهوم طعنه زدن و عیبجویی کردن آمده که کاري زشت و نارواست، مگر این که فرد یا « لَمْز » واژه از ریشه :« وَ لا تَلْمِزُوا »
گروهی که از آنان بدگویی میشود قانونشکن و ظالم و فاسق باشند؛ چرا که در روایت آمده است که: قُولُوا فِی الْفاسِقِ ما فیهِ کَیْ
یَحْذَرُهُ النّاسُ. هر خصلت زشت و کار نکوهیدهاي که قانونشکن و گناهکار بدان آلوده است بگویید تا مردم از او برحذر باشند و
به مفهوم سرزنش نمودن افراد یا ،« نَبْز » این واژه از ریشه :« لا تَنابَزُوا » . نیز به همین مفهوم آمده است « هَمْز » به دام وي نیفتند. و واژه
گروهها با لقبهاي ناروایی که بر آنان میتراشند و مارك میزنند، آمده است.
هشدار از ترور شخصیت
در مورد مردان به کار میرود، چرا که آنان هستند که در انجام کارها برخی بر « قَوْم » به باور برخی از واژهشناسان و مفسران واژه
به مفهوم به ریشخند گرفتن و استهزا نمودن آمده و در آیه از آن « سُخْرِیَّۀ » دیگري تکیه میکنند و بر دیگري قائم هستند. واژه
منظور این است که: هرگز ثروتمندي حق ندارد انسان محرومی را به خاطر فقر و نیازش « مُجاهِد » هشدار داده شده است. به باور
مسخره کند، چه بسا که آن فقیر در پیشگاه خدا از آن ثروتمندي (صفحه 422 ) که به ظاهر شریف و آراسته جلوه میکند، مقام و
میگوید: آیه مورد بحث مردم مسلمان را از مسخره « ابن زید » . مرتبهاي والاتر و بالاتر داشته باشد و از او بسیار انسانتر زندگی کند
کردن کسانی که به نوعی به گناه و قانون شکنی در غلطیدهاند، هشدار میدهد، چرا که ممکن است آن فرد مورد تمسخر به لغزشی
ناخواسته دچار شده و اینک از نظر عقیده و اندیشه در بارگاه خدا از مسخره کننده بهتر و بالاتر باشد و یا ممکن است در اعماق
جان و ژرفاي دل ایمان به خدا آورده و اسلام را برگزیده باشد و از گناه و لغزش گذشتهاش سخت نادم است و توبه کرده است.
آن گاه از شگرد زشت و ظالمانه دیگري هشدار میدهد که: وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَ کُمْ و از یکدیگر عیبجویی نکنید و به هم ناروا و
تعبیر میکند، درست به سان این « اَنْفُسَکُمْ » در آیه مورد بحث به « ابن عباس » ناسزا نگویید. به باور گروهی از مفسران پیشین از جمله
و این تعبیر نشان میدهد که از دیدگاه قرآن « خودکشی نکنید » و یا « و یکدیگر را نکشید » ( آیه که میفرماید: وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ( 1
همه مردم با ایمان به سان یک نفر هستند و بر این اساس هر کدام حق حیات دیگري را به خطر اندازند، چنان است که گویی به
خودکشی دست یازیدهاند. در ادامه آیه از ابزار دیگر ترور شخصیت هشدار میدهد و میفرماید: وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ و یکدیگر را با
میباشد و منظور از آن، نامی است که جز نام مورد پسند و دلخواه « لَقَب » جمع « اَلْقاب » لقبهاي زشت و ناپسندیده یاد نکنید. واژه
نامی است که براي کسی میتراشند، به گونهاي که با شنیدن آن احساس رنج و ناراحتی « لَقَب » : انسان باشد. پارهاي برآنند که
میکند. امّا اگر از آن نام احساس ناراحتی نکند ***** 1. سوره نساء، آیه 29 . (صفحه 423 ) خواندن با آن نام ناپسند نیست. به
عنوان نمونه، به کسی فقیه، قاضی، داور، عادل، علّامه و … گفته شود و او از این عنوانها ناراحت نمیشود و احساس تحقیر و
ریشخند نمیکند. به باور برخی منظور آن است که یکدیگر را با عنوانهاي زشت، نظیر کافر، فاسق، منافق و … یاد نکنید. از
صفحه 246 از 369
آوردهاند که در صدر اسلام هنگامی که برخی از یهودیان و مسیحیان به اسلام ایمان میآوردند، باز هم پارهاي آنان را « حسن »
یهودي و مسیحی ندا میدادند، که پیامبر صلی الله علیه و آله در این مورد هشدار داد و این فراز از آیه نیز ناظر به همان نکته است و
آوردهاند که: منظور از هشدار در این مورد این است که اگر انسانی « ابن عباس » از آن گونه نداها و صداها هشدار میدهد. از
زشت « لَقَب » دستخوش گناه و لغزشی شد و آن گاه توبه کرد، به خاطر آن گناه او را به باد نکوهش نگیرید که این یاد کردن به
منظور از « حسن » است. بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ در تفسیر این فراز نیز دیدگاهها متفاوت است: 1 به باور گروهی از جمله
پس از ایمان، آن است که به انسان توحیدگرا و با ایمانی عنوان یهودي یا مسیحی دهند. با این بیان تفسیر آیه این « فُسُوق » واژه
گونه است: چه ناپسندیده و زشت است که انسان توحیدگرا و با ایمان را با عنوان شرك و کفري که پیش از اعلام اسلام و ایمان
داشته است میخوانید! 2 امّا به باور برخی منظور این است که: بد چیزي است نام فسق را پس از ایمان و اسلام با غیبت مسلمانان و
عیبجویی از آنان براي خود خریدن! پس از این گناهان دوري جویید و این عنوان را نپذیرید و خود را پس از اعلام اسلام در خور
در کنار هم نمیتوانند باشند، چرا که « ایمان » و « فِسْق » آن نسازید. امّا به نظر میرسد که این تفسیر نشانگر آن نیست که دو عنوان
گناهکاري به همراه پیري و سالخوردگی « بِئْسَ الْحالُ (صفحه 424 ) الْفُسُوقُ بَعْدَ الشّیبِ » : تفسیر دوم به سان این است که گفته شود
حال ناپسندیدهاي است؛ در حالی که آیه نشانگر مفهوم دیگري میباشد و آن این است که میگوید: کفر و فسقی که پس از ایمان
بیاید و جایگزین آن شود بد چیز و بد، نامی است از این رو دیگران را با این نام نخوانید. وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ و هر
کس از گناه و زشتی و عیبجویی و ستم توبه نکند و به قانونگرایی و عمل به مقررات خدا باز نگردد به خود ستم روا داشته و
( چنین کسانی همان ستمکارانند و در خور عذاب سخت و آتش دوزخ. (صفحه 425
319 . آیه
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ
مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ اي کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاري از گمانها بپرهیزید چرا که بعضی از گمانها
گناه است و هرگز (در کار دیگران)تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگري را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که
گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید، تقواي الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و
مهربان است. ( 12 / حجرات)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اشاره
گمانهاي بد است که نسبت به گمانهاي خوب در میان مردم بیشتر است، لذا از آن تعبیر به کثیر شده و « کَثیرا مِنَ الظَّنِّ » منظور از
نه تنها ممنوع نیست بلکه مستحسن است. در اینجا این سؤال مطرح میشود که گمان بد و خوب غالبا « حسن ظن و گمان خیر » گرنه
اختیاري نیست، یعنی بر اثر یک سلسله مقدمات که از اختیار انسان بیرون است در ذهن منعکس میشود، بنابراین چگونه میشود از
آن نهی کرد؟ 1 منظور از این نهی، نهی از ترتیب آثار است، یعنی هر گاه گمان بدي نسبت به مسلمانی در ذهن شما پیدا شد، در
عمل کوچکترین اعتنایی به آن نکنید، طرز رفتار خود را دگرگون نسازید و مناسبات خود را با طرف تغییر ندهید، بنابراین آن چه
ثَلاثٌ فِی » : میباشد. لذا در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میخوانیم « ترتیب اثر دادن به گمان بد » گناه است
صفحه 247 از 369
الْمُؤْمِنِ لا یُسْتَحْسَنُ، وَ لَهُ مِنْهُنَّ مَخْرَجٌ، فَمَخْرَجُهُ مِنْ سُوءِ الظَّنِّ اَنْ لا یُحَقِّقَهُ: سه چیز است که وجود آن در مؤمن پسندیده نیست و
2 انسان میتواند با تفکر روي (1).« راه فرار دارد، از جمله سوء ظن است که راه فرارش این است که به آن جامه عمل نپوشاند
جلد 5، صفحه 269 . (صفحه 426 ) موارد از خود دور سازد، ،« محجۀ البیضاء » - مسائل مختلفی، گمان بد را در بسیاري از ***** 1
به این ترتیب که در راههاي حمل بر صحت بیندیشد و احتمالات صحیحی را که در مورد آن عمل وجود دارد، در ذهن خود مجسم
سازد و تدریجا بر گمان بد غلبه کند. بنابراین گمان بد چیزي نیست که همیشه از اختیار آدمی بیرون باشد. لذا در روایات دستور
داده شده که اعمال برادرت را بر نیکوترین وجه ممکن حمل کن، تا دلیلی برخلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنی که از
ضِعْ اَمْرَ اَخیکَ عَلی » : برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر، مادام که میتوانی مَحْمِل نیکی براي آن بیابی، قالَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ
1) به هر حال این ).« اَحْسَ نِه حَتّی یَأْتیکَ ما یُقَلِّبُکَمِنْهُ، وَ لا تَظُنَّنَ بِکَلِمَ ۀٍ خَرَجَتْ مِنْ اَخیکَ سُوءً وَ اَنْتَ تَجِ دُ لَها فِی الْخَیْرِ مَحْمِلًا
دستور اسلامی یکی از جامعترین و حساب شدهترین دستورها در زمینه روابط اجتماعی انسانها است، که مسأله امنیت را به طور
در اینجا گمانهاي بیدلیل است، بنابراین در « ظن » کامل در جامعه تضمین میکند. توجه به این نکته نیز لازماست که منظور از
مواردي که گمان متکی به دلیل یعنی ظن معتبر باشد، از این حکم مستثنی است، مانند گمانی که از شهادت دو نفر عادل حاصل
وَ لا ) « و هرگز درکار دیگران تجسس نکنید » : را مطرح کرده، میفرماید « نهی از تجسس » میشود. سپس در دستور بعد مسأله
هر دو به معنی جستجوگري است، ولی اولی معمولًا در امور نامطلوب میآید و دومی غالبا در امر « تحسس » و « تجسس » .( تَجَسَّسُوا
گمشده » یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ اَخیهِ: اي فرزندان من، بروید و از » : خیر، چنان که یعقوب به فرزندانش دستور میدهد
87 / یوسف). در حقیقت گمان بد عاملی است براي جستجوگري و جستجوگري عاملی است ) « یوسف و برادرش جستجو کنید « من
براي کشف اسرار و رازهاي نهانی مردم و اسلام هرگز اجازه نمیدهد که رازهاي خصوصی آنها فاش شود. و به تعبیر دیگر اسلام
- میخواهد مردم در زندگی خصوصی خود از هر نظر در امنیت باشند، بدیهی است اگر اجازه داده شود، هر کس به ***** 1
جلد 2، حدیث 3. (صفحه 427 ) جستجوگري درباره دیگران برخیزد، حیثیت و آبروي مردم بر باد میرود و جهنمی ،« اصول کافی »
به وجود میآید که همه افراد اجتماع در آن معذب خواهند بود. البته این دستور منافاتی باوجود دستگاههاي اطلاعاتی در حکومت
اسلامی براي مبارزه با توطئهها نخواهد داشت، ولی این بدان معنی نیست که این دستگاهها حق دارند در زندگی خصوصی مردم
هیچکدام از » : جستجوگري کنند. و بالاخره در سومین و آخرین دستور که در حقیقت معلول و نتیجه دو برنامه قبل است، میفرماید
وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُ کُمْ بَعْضا). و به این ترتیب گمان بد سرچشمه تجسس و تجسس موجب افشاي عیوب و ) « شما دیگري را غیبت نکند
اسرار پنهانی و آگاهی بر این امور سبب غیبت میشود که اسلام از معلول و علت همگی نهی کرده است. سپس براي این که قبح و
آیا هیچیک از شما دوست دارد که گوشت » : زشتی این عمل را کاملا مجسم کند، آن را در ضمن یک مثال گویا ریخته، میگوید
فَکَرِهْتُمُوهُ). آري ) « و به یقین همه شما از این امر کراهت دارید » .( اَیُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتا ) « برادر مرده خود را بخورد
آبروي برادر مسلمان همچون گوشت تن او است و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشاي اسرار پنهانی همچون خوردن گوشت
در غیاب افراد صورت میگیرد، که همچون مردگان قادر بر دفاع از « غیبت » به خاطر آن است که « مرده » تن او است و تعبیر به
خویشتن نیستند. و این ناجوان مردانهترین ستمی است که ممکن است انسان درباره برادر خود روا دارد. آري این تشبیه بیانگر زشتی
اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ » : فوقالعاده غیبت و گناه عظیم آن است. پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله در حدیثی میفرماید
(1).« عِرْضَهُ، وَ اَنْ یُظَنَّ بِهِ السُّوءُ: خداوند خون و مال و آبروي مسلمان را بر دیگران حرام کرده و همچنین گمان بد درباره او بردن
گمان بد نه تنها به طرف مقابل و حیثیت او لطمه وارد میکند، بلکه براي صاحب آن نیز بلایی است بزرگ، زیرا سبب میشود که
جلد 5، صفحه ،« المحجۀ البیضاء » - او را از همکاري با مردم و تعاون اجتماعی برکنار کند و در دنیایی وحشتناك آکنده ***** 1
مَنْ لَمْ یُحْسِنْ ظَنَّهُ اسْتَوْحَشَ » : 268 . (صفحه 428 ) از غربت و انزوا فراهم سازد، چنان که در حدیثی از امیر مؤمنان علی آمده است
صفحه 248 از 369
(1).« مِنْ کُلِّ اَحَدٍ: کسی که گمان بد داشته باشد از همه کس میترسد و وحشت دارد
تجسس در امور شخصی دیگران ممنوع و براي مصالح جامعه مجاز است
دیدیم قرآن با صراحت تمام تجسس را در آیه فوق منع نموده و از آنجا که هیچ گونه قید و شرطی براي آن قائل نشده، نشان
میدهد که جستجوگري در کار دیگران و تلاش براي افشاي اسرار آنها گناه است، ولی البته قرائنی که در داخل و خارج آیه است،
نشان میدهد که این حکم مربوط به زندگی شخصی و خصوصی افراد است و در زندگی اجتماعی تا آنجا که تأثیري در سرنوشت
جامعه نداشته باشد، نیز این حکم صادق است. اما روشن است آنجا که ارتباطی با سرنوشت دیگران و کیان جامعه پیدا میکند،
مسأله شکل دیگري به خود میگیرد، لذا شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله مأمورانی براي جمعآوري اطلاعات قرار داده بود که از
تعبیر میشود، تا آنچه را ارتباط با سرنوشت جامعه اسلامی در داخل و خارج داشت، براي او گردآوري کنند. « عیون » آنها به عنوان
و نیز به همین دلیل حکومت اسلامی میتواند مأموران اطلاعاتی داشته باشد، یا سازمان گستردهاي براي گردآوري اطلاعات تأسیس
کند و آنجا که بیم توطئه بر ضد جامعه و یا به خطر انداختن امنیت و حکومت اسلامی میرود به تجسس برخیزند و حتی در داخل
زندگی خصوصی افراد جستجوگري کنند. ولی این امر هرگز نباید بهانهاي براي شکستن حرمت این قانون اصیل اسلامی شود و
به خود اجازه دهند که به زندگی خصوصی مردم یورش برند، نامههاي آنان را باز « اخلال امنیت » و « توطئه » افرادي به بهانه مسأله
بهدست آوردن » و « تجسس » کنند، تلفنها را کنترل نمایند و وقت و بیوقت به خانه آنها هجوم آورند. خلاصه این که مرز میان
صفحه 697 . (صفحه 429 ) بسیار دقیق و ظریف است و مسؤولین ،« غرر الحکم » -1 ***** « اطلاعات لازم براي حفظ امنیت جامعه
اداره امور اجتماع، باید دقیقا مراقب این مرز باشند، تا حرمت اسرار انسانها حفظ شود و هم امنیت جامعه و حکومت اسلامی به
خطر نیفتد.
غیبت از بزرگترین گناهان است
گفتیم سرمایه بزرگ انسان در زندگی حیثیت و آبرو و شخصیت او است و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او
را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب میشود و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس
نیز سنگینتر است. یکی از فلسفههاي تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ برباد نرود و حرمت اشخاص درهم نشکند و
« بدبینی » ،« غیبت » حیثیت آنها را لکهدار نسازد و این مطلبی است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقی میکند. نکته دیگر این که
میآفریند، پیوندهاي اجتماعی را سست میکند، سرمایه اعتماد را از بین میبرد و پایههاي تعاون و همکاري را متزلزل میسازد.
میدانیم که اسلام براي مسأله وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق العادهاي قائل شده است،
هر چیز این وحدت را تحکیم کند، مورد علاقه اسلام است و هر چیز آن را تضعیف نماید منفور است و غیبت یکی از عوامل مهم
بذر کینه و عداوت را در دلها میپاشد و گاه سرچشمه نزاعهاي خونین و قتل و کشتار « غیبت » تضعیف است. از اینها گذشته
میگردد. خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکی از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده، به خاطر آثار سوء فردي و
یا مَعْشَرَ مَنْ امَنَ بِلِسانِهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ لا » : اجتماعی آن است. روزي پیامبر صلی الله علیه و آله با صداي بلند خطبه خواند و فریاد زد
تَغْتابُوا الْمُسْلِمینَ، وَ لا تَتَّبَعُوا عَوْراتَهُمْ، فَاِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ اَخیهِ تَتَبَّعَ اللّهُ عَوْرَتَهُ، وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللّهُ عَوْرَتَهُ یُفْضِ حُهُ فی جَ وْفِ بَیْتِهِ: اي
گروهی که به زبان ایمان آوردهاید و نه با قلب، غیبت مسلمانان نکنید و از عیوب پنهانی آنها جستجو ننمایید، زیرا کسی که در
(1).« امور پنهانی برادر دینی خود جستجو کند، خداوند اسرار او را (صفحه 430 ) فاش میسازد و در دل خانهاش رسوایش میکند
روایات در این زمینه در منابع اسلامی بسیار زیاد است که با ذکر حدیث دیگري این بحث را پایان میدهیم، امام صادق میفرماید:
صفحه 249 از 369
مَنْ رَوي عَلی مُؤْمِنٍ رِوایَۀً یُریدُ بِها شَیْنَهُ، وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ، لِیَسْقُطَ مِنْ اَعْیُنِ النّاسِ، اَخْرَجَهُ اللّهُ مِنْ وِلایَتِهِ اِلی وِلایَۀِ الشَّیْطانِ، فَلا یَقْبَلُهُ »
الشَّیْطانُ: کسی که به منظور عیبجویی و آبروریزي مؤمنی سخنی نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت
2) تمام این تأکیدات و عبارات تکان دهنده ).« خودش بیرون کرده، به سوي ولایت شیطان میفرستد و اما شیطان هم او را نمیپذیرد
به خاطر اهمیت فوق العادهاي است که اسلام براي حفظ آبرو و حیثیت اجتماعی مؤمنان قائل است و نیز به خاطر تأثیر مخربی است
که غیبت در وحدت جامعه و اعتماد متقابل و پیوند دلها دارد و از آن بدتر این که غیبت عاملی است براي دامن زدن به آتش کینه
و عداوت و دشمنی و نفاق و اشاعه فحشاء در سطح اجتماع، چرا که وقتی عیوب پنهانی مردم از طریق غیبت آشکار شود، اهمیت و
عظمت گناه از میان میرود و آلودگی به آن آسان میشود.
مفهوم غیبَت
چنانکه از اسمش پیدا است، این است که در غیاب کسی سخنی گویند، منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد، « غیبَت »
خواه این عیب جسمانی باشد، یا اخلاقی، در اعمال او باشد یا در سخنش و حتی در اموري که مربوط به او است، مانند لباس، خانه،
همسر و فرزندان و مانند اینها. بنابراین اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگري را بیان کند، غیبَت نخواهد بود، مگر این که قصد
مذمت و عیبجویی داشته باشد، که در این صورت حرام است، مثل این که در مقام مذمت بگوید، آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا
جلد ،« وسائل الشیعه » -2 . جلد 5، صفحه 252 ،« المحجۀ البیضاء » - سیاهرنگ، یا کوسه. به این ترتیب ذکر عیوب پنهانی به ***** 1
8، باب 157 حدیث 2 صفحه 608 . (صفحه 431 ) هر قصد و نیتی که باشد، غیبت و حرام است و ذکر عیوب آشکار اگر به قصد
مذمت باشد نیز حرام است، خواه آن را در مفهوم غیبت وارد بدانیم یا نه. اینها همه در صورتی است که این صفات واقعا در طرف
خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگینتر است. « تهمت » باشد، اما اگر صفتی اصلًا وجود نداشته باشد، داخل در عنوان
لامْرُ الظّاهِرِ فیهِ مِثْلُ الْحِ دَّةِ وَ الْعَجَلَۀِ فَلا وَ 􀁴 اَلْغیبَۀُ اَنْ تَقُولَ فی اَخیکَ ما سَتَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ، وَ اَمَّا ا » : در حدیثی از امام صادق میخوانیم
الْبُهْتانُ اَنْ تَقُولَ ما لَیْسَ فیهِ: غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزي را بگویی که خداوند پنهان داشته و اما چیزي که ظاهر
1) و از اینجا ).« است مانند تندخویی و عجله داخل در غیبت نیست، اما بهتان این است که چیزي را بگویی که در او وجود ندارد
روشن میشود، عذرهاي عوامانهاي که بعضی براي غیبت میآورند مسموع نیست، مثلًا گاهی غیبت کننده میگوید: این غیبت
نیست، بلکه صفت او است، در حالی که اگر صفتش نباشد، تهمت است نه غیبت. یا این که میگوید: این سخنی است که در
حضور او نیز میگویم، در حالی که گفتن آن پیش روي طرف، نه تنها از گناه غیبت نمیکاهد، بلکه به خاطر ایذاء، گناه
سنگینتري را به بار میآورد.
علاج غیبت و توبه آن
مانند بسیاري از صفات ذمیمه تدریجا به صورت یک بیماري روانی درمیآید، به گونهاي که غیبت کننده از کار خود لذت « غیبت »
میبرد و از این که پیوسته آبروي این و آن را بریزد، احساس رضایت و خشنودي میکند و این یکی از مراحل بسیار خطرناك
اخلاقی است. اینجا است که غیبت کننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزههاي درونی غیبت که در اعماق روح او است و به این
باید از طریق .« خود برتر بینی » و « عداوت » و « کینهتوزي » و « حسد » و « بخل » گناه دامن میزند بپردازد، انگیزههایی همچون
خودسازي و تفکر در عواقب سوء این صفات زشت و نتایج شومی که ببار میآورد و همچنین از طریق ریاضت نفس این
جلد 2، باب الغیبۀ و البهت حدیث 7. (صفحه 432 ) جان و دل بشوید، تا بتواند زبان را ،« اصول کافی » - آلودگیها را از ***** 1
دارد، اگر دسترسی به صاحب غیبت « حق الناس » از آلودگی به غیبت بازدارد. سپس در مقام توبه برآید و از آنجا که غیبت جنبه
صفحه 250 از 369
دارد و مشکل تازهاي ایجاد نمیکند، از او عذرخواهی کند، هر چند به صورت سربسته باشد، مثلًا بگوید من گاهی بر اثر نادانی و
بیخبري از شما غیبت کردهام، مرا ببخش و شرح بیشتري ندهد، مبادا عامل فساد تازهاي شود. و اگر دسترسی به طرف ندارد یا او را
نمیشناسد، یا از دنیا رفته است، براي او استغفار کند و عمل نیک انجام دهد، شاید به برکت آن خداوند متعال وي را ببخشد و
طرف مقابل را راضی سازد.
موارد استثناء و جواز غیبت
مثلًا « مشورت » آخرین سخن درباره غیبت اینکه، قانون غیبت مانند هر قانون دیگر استثناهایی دارد، از جمله این که گاه در مقام
براي انتخاب همسر، یا شریک در کسب و کار و مانند آن کسی سؤالی از انسان میکند، امانت در مشورت که یک قانون مسلم
اسلامی است، ایجاب میکند اگر عیوبی از طرف سراغ دارد بگوید، مبادا مسلمانی در دام بیفتد و چنین غیبتی که با چنین نیت انجام
میگیرد، حرام نیست. همچنین در موارد دیگري که اهداف مهمی مانند هدف مشورت در کار باشد، یا براي احقاق حق و تظلم
است از موضوع غیبت خارج است و اگر گناه او را « متجاهر به فسق » صورت گیرد. البته کسی که آشکارا گناه میکند و به اصطلاح
پشت سر او بازگو کنند، ایرادي ندارد، ولی باید توجه داشت این حکم مخصوص گناهی است که نسبت به آن متجاهر است. این
نکته نیز قابل توجه است که نه تنها غیبت کردن حرام است، گوش به غیبت دادن و در مجلس غیبت حضور یافتن، آن نیز جزء
محرمات است، بلکه طبق پارهاي از روایات بر مسلمانان واجب است که ردّ غیبت کنند، یعنی در برابر غیبت به دفاع برخیزند و از
برادر مسلمانی که حیثیّتش به خطر افتاده دفاع کنند و چه زیبا است جامعهاي که این اصول اخلاقی در آن دقیقا اجرا شود. (صفحه
(433
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
آن است که انسان پشت سر دیگران عیب هایی را که دارند، بازگوید، « غیبَت » برگرفته شده و « غیبَت » این واژه از ریشه :« لا یَغْتَبْ »
امّا اگر پشت سر دیگران چیزي گفته شود که در آنان نیست، این کار بهتان و تهمت نام دارد که گناهی بزرگ است.
سه آفت امنیت و آرامش
در این آیه نیز قرآن شریف به تحریم دیگر شگردهاي ترور شخصیت و آفتهاي آرامش و امنیت جامعه پرداخته و میفرماید: یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ هان اي کسانی که ایمان آوردهاید، از بسیاري از گمانها و پندارهاي ناروا بپرهیزید. به باور
منظور آن است که انسان نسبت به خوبان و نیکان بدگمان نشود و در مورد آنان به پندارهاي ناروا نپردازد، امّا در مورد « زَجّ اج »
زشت کرداران و گناهپیشهها همانگونه که از ظاهر حال و رفتار آنان هویداست، انسان حق دارد به آنان بدگمان شود. درست به
« مُقاتِل » همین جهت هم در ادامه آیه میافزاید: إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ چرا که پارهاي از گمانها گناه است. به باور برخی از جمله
منظور از این گمانها که گناه است و در خور کیفر، گمانی است که انسان نسبت به مردم شایسته کردار بر زبان آورد. به باور
برخی از مفسران از آیه مورد بحث به روشنی دریافت میشود که، بر انسان لازم است که نسبت به دیگر برادران و خواهران دینی
خویش خوشبین باشد و تا آن جایی که خردپذیر است، کار آنان را گرچه به ظاهر مورد پسندش نباشد توجیه نیک نماید و حمل
بر صحّت کند. در ادامه آیه به تحریم شگرد دیگر زورمداران و فریب کاران در ترور شخصیت آزاديخواهان و ستمناپذیران و
صفحه 251 از 369
و « ابن عباس » اصلاح طلبان میپردازد و میفرماید: وَ لَا تَجَسَّسُوا و هرگز در کار دیگران جاسوسی نکنید. به باور گروهی از جمله
منظور این است که: و (صفحه 434 ) در جستجوي لغزشهاي مردم با ایمان و انسانهاي درست اندیش نباشید. در روایت « مُجاهد »
( آمده است که: اِیّاکُمْ وَ الظَّنَّ فَاِنَّ الظَّنَّ اَکْذِبُ الْحَدیثِ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا تَقاطَعُوا وَ لا تَحاسَدُوا وَ لا تَنابَزُوا وَ کُونُوا عِبادَ اللّهِ اِخْواناً( 1
هشدارتان باد که از گمانها و پندارهاي ناروا بپرهیزید، چرا که سخن براساس گمان و پندار دروغترین سخنان است و هرگز در
اندیشه عیوب دیگران نباشید و جاسوسی نکنید و با دیگران رابطه خویش را قطع ننمایید و به کسی حسد نورزید و نام بد و ناروا به
همدیگر نتراشید. هان اي بندگان خدا با هم خواهران و برادرانی آگاه و با ادب و همدینان و همنوعانی با فرهنگ باشید. در ادامه
آیه در تحریم گناه و زشتگویی دیگري میفرماید: وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُ کُمْ بَعْضًا و پشت سر یکدیگر سخن نگویید و غیبَت نکنید. واژه
در این جا به مفهوم یادآوري عیبهاي دیگران نه در برابر آنان که دفاع کنند، بلکه پشت سر آنان است. در روایت آمده « غیبَت »
است که: اِذا ذَکَرْتَ الرَّجُلَ بِما فیهِ مِمّا یَکْرَهُهُ اللّهُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ وَ اِذا ذَکْرْتَهُ بِما لَیْسَ فیهِ فَقَدْ بَهَتْتَۀُ.( 2) هنگامی که در مورد کسی از
عیبی سخن گفتی که خدا آن عیب را ناخوش میدارد و بر بندهاش نمیپسندد، در آن صورت غیبت او را نمودهاي؛ امّا اگر عیبی
براي او ساختی که در او چنین عیبی نیست، در آن صورت به او تهمت زدهاي. از پیامبر صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود:
اَیّاکُمْ وَ الْغیبَۀَ، فَاِنَّ الْغیبَۀَ اَشَ دُّ مِنَ الزِّنا. ثُمَّ قالَ: اِنَّ الرَّجُلَ یَزْنی ثُمَّ یَتُوبُ فَیَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِ وَ اِنَّ صاحِبَ الْغیبَۀِ لا یَغْفَرُ لَهُ حَتّی یَغْفِرَ لَهُ
صاحِبُهُ.( 3) از غیبتِ دیگران بپرهیزید که گناه آن از گناه بیعفتی زشتتر و سختتر است. آن گاه فرمود: چرا که فردي در
زندگی دستخوش لغزش میشود و دامان به گناه آلوده میسازد و آن گاه با خردورزي و آگاهی به بارگاه خدا روي توبه میآورد
3. نورالثقلین، ج 5، ص 95 . (صفحه 435 ) مهربان او را . 2. نورالثقلین، ج 5، ص 94 . و خداي ***** 1. نورالثقلین، ج 5، ص 9391
میآمرزد؛ امّا غیبت کننده جز با بخشش از سوي طرف غیبت شده مورد بخشایش خدا قرار نخواهد گرفت. در ادامه آیه شریفه
خداي فرزانه براي غیبت مثالی میزند که عبرتانگیز است و از آن به خوردن گوشت مرده برادر خویش تعبیر میکند و میفرماید:
أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مردهاش را بدرد و بخورد؟
در این مورد میگوید: این مثال بدان جهت آمده است که: همان گونه که اگر « زَجّ اج » . بیگمان شما از این کار نفرت دارید
گوشت مردهاي را برادرش بخورد، بدان دلیل که مرده است دردي را حس نمیکند، به هنگام سخن از پشت سر دیگري نیز او
میگوید: همان گونه که خوردن گوشت بدن مرده « مُجاهِد » . همان حالت را دارد چرا که حضور ندارد تا از خود دفاع کند
برادرتان را زشت و نفرتانگیز میشمارید، پشت سر او نیز زبان به بدگویی از او باز نکنید و از این کار ظالمانه دوري جویید. وَ
فَکَما کَرِهْتُمْ لَحْمَهُ مَیْتاً فَاکْرَهُوا » : اتَّقُوا اللَّهَ این فراز به فعلی که در تقدیر است عطف شده، چرا که تقدیر آیه میتوان این گونه باشد
پس همان گونه که از خوردن گوشت مرده برادرتان بیزارید و آن را ناخوشایند میشمارید، درست همان گونه سخن « غیبَتَهُ حَیّاً
که به خاطر دیدن اساتیدي برجسته در تفسیر قرآن و « میمون بن شاة » گفتن از پشت سر او را نیز ناخوش دارید. در تفسیر آیه از
برتري داشت آوردهاند که: در عالم رؤیا به ناگاه جنازهاي در برابرم افکنده شد و ندایی رسید که: هان اي « حسن » خودسازي، بر
عبدالله از این لاشه تباه شده بخور! پرسیدم: چرا؟ ندا آمد بدان جهت که در حضور تو غیبت فلان کس را کردند و تو شنیدي.گفتم
به خداي سوگند من نه در مورد او خیري گفتم و نه شرّي. ندا آمد درست است، اما به غیبت او گوش دادي و خشنود شدي.
(صفحه 436 ) و این بنده خدا پس از آن رؤیا دیگر اجازه نمیداد در حضور او زبان به غیبت باز شود. و نیز آوردهاند که: مردي به
گفت: من غیبت شما را کردهام مرا حلال کنید. او پاسخ داد: من دوست ندارم چیزي را که خدا حرام کرده است حلال « ابن سیرین »
نمایم. إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ بیگمان خدا بسیار توبهپذیر و نسبت به خوبان و شایسته کرداران مهربان است.
تحریم پندارها و گمانهاي ناروا و ناسنجیده
صفحه 252 از 369
در آیاتی که گذشت قرآن درراه ساختن جامعه انسانی و اخلاقی و خردمندانه و نوین خویش، نخست به صلح و آشتی فرامیخواند
و راههاي آن را ترسیم و همه را به آن موظف میسازد، آن گاه با اشاره به بسیاري از ریشههاي تباهگر و آتشافروز و دشمنساز را
از بیخ و بن برکند و شرایط سالم و فضاي درستی پدید آورد که چهار سرمایه بزرگ انسان که جان، ثروت، خانواده و آبروي او
باشند در امنیت قرار گیرند و نه تنها از سوي دست و زبان زورمداران و عملههاي مسخ شده آنان مورد تهاجم قرار نگیرند که در
محیط اندیشه و فکر آنان نیز هدف پندارها و گمانها و تئوريهاي توطئهساز و توطئهپرداز واقع نشوند. به باور ما در این راه است
که قرآن با صراحت بسیار به ایمان آوردگان هشدار میدهد که از بسیاري از گمانها و پندارها دوري جویند اِجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ
الظَّنِّ( 1) و پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله میفرماید: اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ عِرْضَهُ وَ اَنْ یَظُنَّ بِهِ السُّوءَ( 2) به یقین خدا
خون و مال و آبروي مسلمان را بر دیگري حرام کرده و نیز بدگمانی و پندار ناروا درمورد او را. و اگر جامعه انسانی به این مرحله
2. المحجۀ البیضاء، ج 5، ص 267 . (صفحه 437 ) امنیت راستین و . از ایمان اوج گیرد، آن گاه است که به ***** 1. آیه 12
وصفناپذیري اوج گرفته است. در این شرایط است که هم، چنین فرد و خانواده و جامعه قانونگرا و اخلاقگرا و بشر دوست از
بدگمانی و تهاجم به حیثیت و کرامت و آبروي دیگران حتی در منطقه فکر و اندیشه خلوت خویش خودداري میکند و از
بداندیشی و توطئهپردازي و دنیاي تیره و تاري که مبتلایان به این آفت براي خود و دیگران میسازند نجات پیدا میکند و هم
میتواند به تعاون و همکاري و همراهی با مردم روي آورد و از انزواي اجتماعی و منطقهاي و جهانی رها شود و هم همگان از
توطئهپردازي او آزاد میشوند و نفس راحت میکشند. امیر مؤمنین گویی در اشاره به این بلاي روانی است که میفرماید: مَنْ لَمْ
یُحْسِنْ ظَنَّهُ اسْتَوْحَشَ مِنْ کُلِّ اَحَدٍ( 1) کسی که فکر خویشتن را از بدگمانی و بداندیشی پاس ندارد و به این آفت گرفتار گردد از
هر کس و هر چیزي دچار ترس و توهّم توطئه میشود. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: ثَلاثٌ فِی الْمُؤْمِنِ لا یُسْتَحْسَنْ وَ لَهُ مِنْهُنَّ
مَخْرَجٌ، فَمَخْرَجُهُ مِنْ سُوءِ الظَّنِّ اَنْ لا یُحَقِّقَهُ.( 2) سه آفت است که براي انسان توحیدگرا و با ایمان ناپسند است و براي نجات از آنها
نیز راه نجات و فرار دارد: از جمله آن آفتها، بدگمانی است که راه فرار از تباهیهاي آن بها ندادن و گوش نسپردن به آن است و
علی علیهالسلام میفرماید: ضَعْ اَمْرَ اَخیکَ عَلی اَحْسَ نِه حَتّی یَأْتیکَ ما یُقَلِّبُکَ مِنْهُ. وَ لا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَ ۀٍ خَرَجَتْ مِنْ اَخیکَ سُوءً وَ اَنْتَ
تَجِدُ لَها فِیالْخَیْرِ مُحْتَمَلًا.( 3) کار برادران و خواهران خویش را به نیکوترین صورت تفسیر کن، مگر اینکه دلیل خردمندانه و روشنی
خلاف آن را نشان دهد. و هرگز نسبت به گفتاري که از آنان رسیده است تا آن گاه که میتوانی براي آن تفسیر نیکویی بیابی
؛ 3. اصول کافی، ج 2، ص 361 . 2. اَلْمَحَجَّۀُ الْبَیْضاءُ، ج 5، ص 269 . گمان بد مبر. ***** 1. اَلْمَحَجَّۀُ الْبَیْضاءُ، ج 5، ص 268
( نهجالبلاغه، قصار 360 ؛ نورالثقلین، ج 5، ص 91 . (صفحه 438
ویژگی خانواده شاخص و برجسته) « 320 . آیه (تقوا
اشاره
یا اَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقیکُمْ اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ اي مردم، ما
شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیرهها و قبیلهها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولی گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین
شماست، خداوند دانا و خبیر است.( 13 / حجرات)
شرح آیه از تفسیر نمونه
اشاره
صفحه 253 از 369
در این آیه مخاطب، کل جامعه انسانی است و مهمترین اصلی را که ضامن نظم و ثبات است، بیان میکند و میزان واقعی ارزشهاي
انسانی را در برابر ارزشهاي کاذب و دروغین مشخص میسازد. منظور از آفرینش مردم از یک مرد و زن همان بازگشت نسب
است، بنابراین چون همه از ریشه واحدي هستند، معنی ندارد که از نظر نسب و قبیله بر یکدیگر افتخار « حواء » و « آدم » انسانها به
کنند و اگر خداوند براي هر قبیله و طایفهاي ویژگیهایی آفریده براي حفظ نظم زندگی اجتماعی مردم است، چرا که این تفاوتها
سبب شناسایی است و بدون شناسایی افراد، نظم در جامعه انسانی حکمفرما نمیشود، چرا که هر گاه همه یکسان و شبیه یکدیگر و
بر وزن صعب) به « شَ عْب » جمع ) « شعوب » همانند بودند، هرج و مرج عظیمی سراسر جامعه انسانی را فرا میگرفت. در این که میان
چه تفاوتی است؟ مفسران احتمالات مختلفی دادهاند، اما بهترین تفسیر آن است ،« قبیله » جمع « قبایل » و « گروه عظیمی از مردم » معنی
اطلاق میشود. به هرحال قرآن مجید بعد « ملت » امروز بر یک « شَ عْب » که دایره شعوب گستردهتر از دایره قبایل است، همانطور که
از آن که بزرگترین مایه مباهات و مفاخره عصر جاهلی یعنی نسب و قبیله را از کار میاندازد، به سراغ معیار واقعی ارزشی رفته،
اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقیکُمْ). به این ترتیب قلم سرخ بر تمام امتیازات ) « گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است » : میافزاید
ظاهري و مادي کشیده و اصالت و واقعیت را به مسأله تقوا و پرهیزکاري و خداترسی میدهد و (صفحه 439 ) میگوید براي تقرب
به خدا و نزدیکی به ساحت مقدس او هیچ امتیازي جز تقوا مؤثر نیست. اما چرا این تفکر متعفن هنوز مورد علاقه گروه زیادي است
که خود را ظاهرا مسلمان میشمرند و دم از قرآن و اخوت اسلامی میزنند، معلوم نیست. در نظام ارزشی جاهلی که بر محور
دور میزد، یک مشت دزد و غارتگر پرورش مییافت، اما با دگرگون شدن این نظام و احیاي اصل « تفاخر به آباء و اموال و اولاد »
والاي اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقیکُمْ محصول آن انسانهایی همچون سلمان و ابوذر و عمار یاسر و مقداد بود. مهم در انقلاب جوامع
انسانی انقلاب نظام ارزشی آن واحیاي این اصل اصیل اسلامی است.
حقیقت تقوي
قرآن بزرگترین امتیاز را براي تقوي قرارداده و آن را تنها معیار سنجش ارزش انسانها میشمرد. در جاي دیگر تقوي را بهترین زاد
197 /بقره). و در جاي دیگر لباس تقوي را بهترین لباس براي انسان ) « وَ تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوي » : و توشه شمرده، میگوید
ذکر کرده و « تقوي » 26 / اعراف). و در آیات متعددي یکی از نخستین اصول دعوت انبیاء را ) « وَ لِباسُ التَّقْوي ذلِکَ خَیْرٌ » : میشمرد
هُوَ اَهْلُ التَّقْوي وَ اَهْلُ » : میشمرد و میگوید « اهل تقوي » بالاخره در جاي دیگر اهمیت این موضوع را تا آن حد بالا برده که خدا را
« وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّهُ » : را نور الهی میداند که هر جا راسخ شود، علم و دانش میآفریند « تقوي » 56 / مدثر). قرآن ) « الْمَغْفِرَةِ
ذکر « تقوي » را قرین « عدالت » را قرینهم میشمرد: (وَ تَعاوَنوُا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوي) ( 2 / مائده). و « تقوي » و « نیکی » 282 /بقره). و نیز )
میکند: (اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوي) ( 8/مائده). اکنون باید دید حقیقت تقوي این سرمایه بزرگ معنوي و این بزرگترین افتخار انسان
« قلب » با اینهمه امتیازات چیست؟ قرآن اشاراتی دارد که پرده از روي حقیقت تقوي برمیدارد: در آیات متعددي جاي تقوي را
اوُلئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي: آنها که صداي خود را در برابر رسول خدا صلی الله علیه و » : میشمرد، از جمله میفرماید
3 / حجرات). ) « آله پایین میآورند و رعایت ادب میکنند، کسانی هستند که خداوند قلوبشان را براي پذیرش تقوي آزموده است
فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْویها: » : ذکر کرده، چنان که در آیه 8 سوره شمس میخوانیم « فجور » را نقطه (صفحه 440 ) مقابل « تقوي » قرآن
قرآن هر عملی را که از روح اخلاص و ایمان و نیت پاك سرچشمه .« خداوند انسان را آفرید و راه فجور و تقوي را به او نشان داد
را در مقابل « ضرار » که منافقان مسجد « قبا » میشمرد، چنان که در آیه 108 سوره توبه درباره مسجد « تقوي » گرفته باشد، بر اساس
لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوي مِنْ اَوَّلِ یَوْمٍ اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فیهِ: مسجدي که از روز نخست بر شالوده تقوي باشد، » : آن ساختند، میفرماید
همان احساس مسؤولیت و تعهدي « تقوي » از مجموع این آیات به خوبی استفاده میشود که .« شایستهتر است که در آن نماز بخوانی
صفحه 254 از 369
و گناه بازمیدارد، به نیکی و پاکی و عدالت « فجور » است که به دنبال رسوخ ایمان در قلب بر وجود انسان حاکم میشود و او را از
دعوت میکند، اعمال آدمی را خالص و فکر و نیت او را از آلودگیها میشوید. هنگامی که به ریشه لغوي این کلمه باز میگردیم
به معنی کوشش در حفظ و نگهداري چیزي است و منظور در این گونه موارد « وِقایۀ » از « تقوي » نیز به همین نتیجه میرسیم، زیرا
نگهداري روح و جان از هر گونه آلودگی و متمرکز ساختن نیروها در اموري است که رضاي خدا در آن است. بعضی از بزرگان
براي تقوي سه مرحله قائل شدهاند: 1 نگهداري نفس از عذاب جاویدان از طریق تحصیل اعتقادات صحیح. 2 پرهیز از هر گونه گناه
اعم از ترك واجب و فعل معصیت. 3 خویشتنداري در برابر آن چه قلب آدمی را به خود مشغول میدارد و از حق منصرف میکند
و این تقواي خواص، بلکه خاص الخاص است.( 1) از لابلاي مجموع این تعبیرات حقیقت و روح تقوي به خوبی روشن میشود.
« یقین » و « ایمان » درجهاي است بالاتر از « تقوي » است و « اسلام » ایمان یک درجه برتر از » : امام علی بن موسی الرضا میفرماید
« یقین » جلد 70 ، صفحه 136 . (صفحه 441 ) کمتر از ،« بحار الانوار » - است و هیچ چیز در میان مردم 1 « تقوي » درجهاي برتر از
(1).« تقسیم نشده است
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
را کوچک « عَرَب » به مفهوم مِلَّت، آمده امّا به باور پارهاي در مورد کسانی به کار میرود که « شَ عْب » جمع « شُعُوب » واژه :« شُعُوباً »
را به « شُعُوباً » شمرده و براي آن هیچ نوع امتیاز و برتري بر دیگر ملّتها به رسمیت نمیشناسند. و به همین دلیل برخی در آیه شریفه
« شُعُوب » میگوید: واژه « اَبُوعُبَیْدَة » . است از عَرَب دانستهاند « قَبیلَۀ » را که جمع « قَبایِل » تفسیر کردهاند، همان گونه که « عَجَم » مفهوم
« شُعَّبْتُهُ » به مفهوم پراکندگی آنان در نسب و تبار است. و هنگامی که گفته میشود « تَشَ عُّب » به مفهوم عَجَم آمده و اصل آن از
نیز آمده. « فَرَّقْتُهُ » میباشد این واژه از اضداد است و به معناي « جَمَعْتُهُ » منظور
برابري انسانها
روشن است که با این بیان همه انسانها در ریشه و تبار برابرند، چرا که پدر و مادرِ همگی آنان آدم و حوا میباشند. و بدین وسیله
قرآن همه برتريجوییهاي ناروا، نژادپرستیها، فخرفروشیها و نازیدن به نیاکان و استخوانهاي پوسیده، همه را نفی میکند و به
همگان در این مورد هشدار میدهد. از پیامبر صلی الله علیه و آله آوردهاند که در این مورد فرمود: اِنَّما اَنْتُمْ مِنْ رَجُلٍ وَ امْرَأَةٍ کَجِمامِ
الصّاعِ لَیْسَ لِأحَ دٍ عَلی اَحَدٍ فَضْلٌ اِلاّ بِالتَّقْوي( 2) جز این نیست که همه شما از زن و مردي آفریده شدهاید مانند پیمانه یک صاع و
تفسیر قُرْطُبی، » هیچ کس بر دیگري، جز در پرتو پرواي خدا و ***** 1. نورالثقلین، ج 5، ص 98 ، با اندك تفاوت؛ در این مورد به
نیز بنگرید. (صفحه 442 ) شایسته کرداري و رعایت حقوق خدا و خلق برتري نخواهد داشت. در ادامه آیه در « ج 9، ص 6161
اشاره به راز نسبها و گروههاي مختلف مردم میافزاید: وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا و شما را به صورت تیرهها و گروهها و
قبیلهها درآوردیم تا از یکدیگر باز شناخته شوید، نه آن که بر یکدیگر تفاخر کنید و به نژاد و رنگ خویش بنازید و آن را ابزاري
« قَبیلَۀ » جمع « قَبایل » به مفهوم ملت و تودههاي انسانی است. و ،« شَعْب » جمع « شُعُوب » براي برتريطلبی و سلطهجویی در آورید. واژه
به گروههاي کمتر از قبیله گفته میشود و بدان دلیل به آنان شُعُوب « شُعُوب » « حسن » به مفهوم گروههاي کوچکتر است. از دیدگاه
ایرانیان هستند و منظور از قبایل امت عرب. از حضرت « شُعُوب » گفتهاند که رشته رشته و پراکندهاند. امّا از دیدگاه پارهاي منظور از
نیز در مورد « اَسْباط » به قومهاي عرب و واژه « قَبایل » به کار رفته و واژه « عَجَ م » در مورد « شُعُوب » صادق آوردهاند که واژه
صفحه 255 از 369
بنیاسرائیل. با این بیان منظور آیه شریفه این است که: هان اي مردم! ما شما را از مرد و زنی که پدر و مادر نخستین شما هستند
آفریدیم و آن گاه شما را به صورت گروهها و جامعهها و قبیلههاي گوناگون درآوردیم تا یکدیگر را بشناسید، چرا که اگر جز این
بود روابط اجتماعی ناممکن، داد و ستدها ناشدنی، نقل روایت و گزارش خبر محال و دنیا تباه میشد. إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ
به یقین گرامیترین شما در پیشگاه خدا پرواپیشهترین شماست. آري، آن کسی که بیشتر از همگان از قانونشکنی و نافرمانی خدا
پروا کند و از همه بیشتر مرزهاي مقررات او را پاس دارد و فرمانش برد، او از همه ارجمندتر است. مردي از حضرت مسیح پرسید:
اَيُّ النّاسِ اَفْ َ ض لُ؟ کدامین انسان از دیگر مردم برتر است؟ آن حضرت دو کف از خاك برگرفت و فرمود: کدام یک از دو کف
خاك برتر است؟ اَيُّ هاتَیْنِ اَفْ َ ض لُ؟ آن گاه افزود: واقعیت این است که مردم از خاك آفریده شدهاند و هر کدام پرواپیشهتر و
قانونگراتر و رعایت کننده حقوق دیگران باشد، او برتر است. اَلنّاسُ خُلِقُوا مِنْ تُرابٍ، فَاَکْرَمُهُمْ اَتْقاهُمْ. در آخرین فراز از آیه مورد
بحث میافزاید: إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ به یقین خدا هماره دانا و آگاه است. آري، ذات پاك و بیهمتاي او نسبت به کارهاي شما دانا و
( از حال و روز شما آگاه است. (صفحه 443
321